وقتی یک موش را در دستان خود فشار دهید ابتدا مقاومت کرده و دست و پا میزند و سعی میکند خودش را رها کند. اما اگر فشار را کم یا قطع نکنید و او نتواند خودش را رها کند به جایی میرسد که دیگر دست و پا هم نمیزند! در این حالت اگر موش را وسط آب بیندازید با وجود اینکه شنا کردن بلد است دیگر تلاشی برای نجات خودش نمیکند و غرق میشود! به این رفتارها که در نتیجه فشار و احساس ناتوانی در فرد به وجود میآید درماندگی آموخته شده میگویند. خیلی اوقات دیگران نیز با فشار ما را در این وضعیت درماندگی نگه میدارند و ما حتی به فکر مخالفت هم نمیافتیم! چون فکر میکنیم ناتوان از تغییر شرایط هستیم یا حتی آن شرایط را عادی یا حقیقت مطلق میپنداریم!
درماندگی، حالتی است که شخص به علت اینکه فکر میکند رهایی از موقعیت بد، ناممکن است یا تلاشهایی کرده و به هر علتی به در بسته خورده است؛ خود را ناتوان و درمانده از تغییر شرایط باور میکند و دیگر در برابر آن کارى نمیکند؛ حتی هنگامى که فرصتی برای رهایی پیش بیاید! نقطه مقابل درماندگی، کنترل شما در تغییر شرایط است. این حقیقت دارد که بخش زیادی از زندگی ممکن است تحت کنترل ما نباشد اما بخش مهم و تاثیرگذاری نیز تحت کنترل ماست. مثل شیوه فکری، احساسی و طرز زندگی ما، روابطی که داریم، برخوردهایی که با دیگران داریم و کارهایی که انجام میدهیم.
اما این فکر که کاری از دست من بر نمیآید یا من هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارم؛ باعث میشود احساس درماندگی کنم و حتی وقتی شرایط مهیاست؛ هیچ تلاشی برای بهبود اوضاع خود نکنم یا هیچ تصمیمی برای رهایی نگیرم. مثلا اگر فکر کنید من مادر خوبی نمیشوم یا نمیتوانم بچهداری کنم؛ یا اصلا ازدواج نمیکنید یا بچهدار نمیشوید و یا پرورش بچهاتان را به دیگران میسپارید! یا کسی که فکر کند ارادهای برای تغییر شرایط خود ندارد یا در یک رابطه بد خود را زندانی نگه میدارد و یا اینکه برای تغییر سرنوشت خود دست به دامن فال و جادو میزند! وقتی نیروهای کنترل درونی را نادیده بگیرید خودتان را تحت نیروهای کنترل بیرونی قرار میدهید! شیوه نگاه شما به زندگی، تفسیر شما از رویدادها و مسئولیت پذیری شما نسبت به آنچه در اختیار شماست؛ در کنترل شما بر شرایط بسیار مهم است. کتابی که در استوری معرفی شده است به شما کمک میکند تا از درماندگی آموخته شده رها شوید
بسیار موجز و دقیق و راهگشا بود. متشکرم.
لایک
متشکرم
2